پروفسور دکتر مانفرد بور
برگردان
شین میم شین
فصل هشتم
بخش سوم
۱
- پژوهش بورژوایی نتوانست این حقیقت امر را نادیده بگیرد که فیشته با دفاع از انقلاب فرانسه پا به صحنه عمومیت ادبی گذاشته است.
۲
- البته پژوهش بورژوایی، ظاهرا در دفاع فیشته از انقلاب فرانسه روابط موجود با انقلاب فرانسه را پیگیری نکرده است.
۳
- ادبیات بورژوایی قاعدتا خود را به ذکر توسعه بعدی فیشته در زمینه اعلام فاکتهای غیر قابل انکار محدود میسازد.
- آن سان که روابط فلسفه فیشته با انقلاب فرانسه (تازه اگر بدان اشاره شود) در ادبیات بورژوایی، خصلت تصادفی به خود میگیرند.
۴
- در پژوهش بورژوایی، آنچه که منشاء و بنیانگزاری مهم ترین و پرپیامدترین نمایندگی سیستم فلسفه کلاسیک آلمان بوده، به فصلی در حیات فیشته در بهترین حالت با ارزش بیوگرافیکی تقلیل داده میشود.
۵
- تشویش اخلاف ایده ئولوژیکی بورژوازی مترقی (که روزی روزگاری وجود داشت و فیشته یکی از مهم ترین شخصیتهای آن بود)، از گذشته بزرگ خویش، چنان عظیم است که حضرات راجع به حقایق اموری که فیشته به طرز تق و لق راجع به انقلاب فرانسه مطرح کرده است، دنبال دلایل توضیحی با خصلت پسیکولوژیکی میگردند تا این روابط را برای تشکیل، توسعه و تدوین آموزه فیشته ناچیز قلمداد کنند.
۶
- بدین طریق، در ادبیات بورژوایی، دفاع قاطعانه فیشته از انقلاب در سال ۱۷۹۳، به مثابه لغزش صرف دوره جوانی فیشته تلقی میشود که بدون پیامدی برای فسفه نظری او بوده است.
ادامه دارد.
میم حجری
۱۸۶
سنگ سخنگو
گربه داشتم وقتی گربه داشتن مُد نبود
سگ سخن جو
در کشور تشیع سیاه حشری زده ما
گریه
در همه فرمهایش
همیشه
مد بوده است.
ما مردمیـ تاریخا ـ توسری خورده ایم
و
تنها هنری و شق القمری که از دست مان برمیآید، گریه و ضجه و ناله و زاری است.
اکنون
به توسری سنتی
روسری نکبتی هم اضافه شده است
ضمنا
توسری سنتی هم جامه شرعی و قانونی به خود گرفته است و هم استکمال یافته (پرفکت گشته) است.
۱۸۷
سنگ سخنگو
عاشق ۳ تا از دخترای باشگاه شدم.
یه داداش هم ندارم برم خواستگاری کنم.
سگ سخن جو
عشق
چه ربطی به ازدواج دارد؟
عشق
مثل زلزله است که به طور غیرمترقبه و ناگهانی و ناخودآگاه اتفاق میافتد و آدمیزیر آوار میماند.
۱۸۸
سنگ سخنگو
دل خوش از آنیم که حج میرویم
غافل از آنیم که کج میرویم
کعبه به دیدار خدا میرویم
او که همینجاست کجا میرویم
سگ سخن جو
خدا در طویله جماران است؟
۱۸۹
سنگ سخنگو
فوتبال شده جنگ.
سگ سخن جو
آره.
فوتبال و امثالهم
ربطی به ورزش ندارند.
میدان فوتبال
به میدان جنگ مبدل شده است
و فوتبالیستها به ماشینهای جنگی میلیونر و بی همه چیز
۱۹۰
سنگ سخنگو
یا وفا، یا خبر وصل تو، یا مرگ رقیب
بُوَد آیا که فلک زین دو سه کاری بکند؟
سگ سخن جو
در این بیت غزل خواجه
از
عشق بند تنبانی ـ فئودالی خواجه به معشوق و یا شاهد
پرده برمیافتد.
خواجه برای رقیب (یعنی محافظ معشوق و شاهد)
مرگ آرزو میکند.
ضمنا
از
پاسیویته (انفعال) خواجه پرده برمیافتد.
خواجه خودش به قتل رقیب خطر نمیکند.
حتی
به
قاتلی پول نمیدهد تا به قتل رقیب خطر کند.
خواجه دنبال قاتل رایگان میگردد
و
اسم آن را فلک میگذارد.
ادامه دارد.
پروفسور دکتر
ولفگانگ ایشهورن
اریشهان
مانفرد پوشمن
روبرت شولتس
هورست تاوبرت
و دهها تن دیگر
(۱۹۶۹)
برگردان
شین میم شین
خودپویی
(اسپونتانه ئیته)
۱
· خوپویی به نحوه و نوع عمل جامعتی اطلاق میشود که مبتنی بر شناخت و استفاده آگاهانه از سیستم قوانین جامعتی نباشد.
۲
· خوپویی به خود به خودی بودن (اوتوماتیسم) روند توسعه تمامجامعتی اطلاق میشود.
۳
· مفهوم خوپویی در تئوری ماتریالیستی ـ تاریخی توسعه جامعتی بیانگر یکی از دو کیفیت اساسی کردوکار عملی ـ جامعتی انسانها و یا روندهای ناشی از این کردوکار انسانها ست.
· (ما در رابطه با کردوکار عملی ـ جامعتی انسانها و یا روندهای ناشی از آن با دیالک تیک خودپویی و آگاهی سر و کار درایم. مترجم)
۴
· این دو کیفیت اساسی عمل اجتماعی ناشی از آنند که کردوکار عملی انسانها اگرچه در رابطه با نتایچ بیواسطه شان همواره کردوکار متکی بر آگاهی (شعور) است، اما با توجه بدان که آن همواره در سیستم مناسبات جامعتی صورت میگیرد و در آن مناسبات به اثرات و نتایج کلا معینی منجر میشود، به لحاظ کیفی میتواند خطوط خصلتی مختلفی به خود گیرد.
۵
· اگر کردوکار عملی انسانها با آگاهی (شعور) روشنی نسبت به اثرات جامعتی و تاریخی ماهوی اش صورت گیرد و آگاهانه در جهت تشکیل این اثرات سیر کند و در کل به این اثرات نیز برسد، ما در آن صورت با کردوکار جامعتی آگاهانه سروکار داریم.
· به عبارت دیگر با روندجامعتی ئی سروکار داریم که با آگاهی (شعور) مشخص شده است.
· مراجعه کنید به شعور (آگاهی)
شعور (آگاهی)
۱
http://hadgarie.blogspot.de/2017/11/blog-post_861.html
۲
http://hadgarie.blogspot.de/2017/11/blog-post_56.html
۳
http://hadgarie.blogspot.de/2017/11/blog-post_162.html
۴
http://hadgarie.blogspot.de/2017/12/blog-post_4.html
۵
http://hadgarie.blogspot.de/2017/12/blog-post_96.html
۶
http://hadgarie.blogspot.de/2017/12/blog-post_6.html
۷
http://hadgarie.blogspot.de/2017/12/blog-post_18.html
۸
http://hadgarie.blogspot.de/2017/12/blog-post_95.html
۹
http://hadgarie.blogspot.de/2017/12/blog-post_11.html
پایان
ادامه دارد.
ابر بشر نیچه و هیتلر
یورگن مایر
عصر ما
(حزب کمونیست آلمان)
(۱۱ سپتامبر ۲۰۲۰)
برگردان
شین میم شین
فرهنگ سرکوب و ستم
نیچه ادعا میکرد که «فقط کسی که دل بر فرد بزرگی ببندد، اولین غسل تعمید فرهنگ را به نصیب میبرد.»
کیش پیشواپرستی
توسط نیچه تدارک دیده شده است.
نیچه مؤید و منادی و مبلغ تجلیل از قهرمان، پیشوا و نخبگان است و نه دموکراسی و خودمسئولیت شناسی.
فرهنگ
برای نیچه
علامت «خودشرمندگی بدون بی اعتنایی و کین نسبت به ضعف و عجز خویش، همدردی با نوابغ که خود را از بی تفاوتی و خشکیت (یبس) ما بالا میکشند، است»
در قاموس نیچه
فقط
«ابربشر» است که در تفکرش تکانههای طبیعت را اخذ میکند.
طبیعت او را سوق میدهد و او شرایط به رسمیت شناخته شدن خود توسط توده را فراهم میآورد.
به رسمیت شناخته شدن این نکته توسط توده را که پیشوایان را طبیعت غسل تعمید فرهنگی داده است و آنها به همین دلیل با این «ابربشر» همرنگ و دمساز میشوند.
اما
ابربشر
«نباید در این مرحله توقف کند.
بلکه باید خود را به مرحله بالاتر برساند.
فرهنگ از ابربشر نه فقط آن روانگذشت درونی را، نه فقط ارزیابی جهان خارجی جاری در او را، بلکه نهایتا و عمدتا عمل را، یعنی مبارزه برای فرهنگ را و خصومت با تأثیرات، عادات، قوانین و تأسیساتی را میطلبد که در آنها او به بازشناسی آماج خود، یعنی ایجاد نوابغ نایل نمیآید.»
«مبارزه برای فرهنگ»
در فلسفه نیچه
مبارزهای بر ضد فرهنگمند گشتن (فرزانه و فرهیخته گشتن) بشریت است.
ادامه دارد.
میم حجری
۱۷۶
سنگ سخنگو
چرا حتی یبارم اونی که میخواستیم نشد؟
سگ سخن جو
چرا؟
میلیونها بار آنچه میخواستیم، شده است.
مثال:
میخواستیم خانه بسازیم، خانه اجاره کنیم، در خانهای سکونت گزینیم ....
شده اند.
مسئله تعیین کننده
کیفیت خواست آدمیان و کیقت آنها و امکان پذیری خواست آنها ست.
اگر کسی مثلا بخواهد سوار خر شود و به کره قمر برود،
طبیعی است که آنچه میخواهد، نمیشود.
به قول حریفی خردگرا
توانا بود هر که دانا بود
و
نه نادان
۱۷۷
سنگ سخنگو
کشوری که منِ جوون از صبح تا شب کار کنم ولی نتونم رفاهِ حداقلی داشته باشم یا سالها کار کنم حتی نتونم نیم متر از خاکِ این کشورُ بخرم اون دیگه کشورِ موردِ علاقهی من نیست، قبرستونِ آرزوهای منه.
سگ سخن جو
کشور
مفهوم درست و دقیقی نیست.
منظور شما
جامعه
است.
جامعه جماران
جامعهای طبقاتی است.
ما در جوامع طبقاتی
با
دیالک تیک طبقه حاکمه و توده سروکار داریم.
طبقه حاکمه
مالک اساسی ترین وسایل تولید است
و
توده
(که شما یکی از اعضای آنید)
بی همه چیز است.
توده برای آنکه باهمه چیز شود،
باید انقلاب کند
و
خود به طبقه حاکمه تبدیل شود
یعنی
فاتحه بلندی بر جامعه طبقاتی بخواند
یعنی اعضای انگل طبقه حاکمه کنونی
را
به
افراد مولد و زحمتکش تبدیل کند.
۱۷۸
سنگ سخنگو
ملت شبِ جمعهای دارن عشق و حال میکنن منم از گوش دردِ لعنتی دارم به زمین و زمان فحش میدم و تو این فکرم که چجوری گوشمو ببُرم بندازم دور
سگ سخن جو
گوش
از
اعضای حسی حساس اندام آدمیاست.
حتما
انگلکش کرده اید.
مثلا
با
گوش پاک کن تمیزش کرده اید و به گوش درد دچار امده اید.
اساتید دانشگاههای ه پزشکی
دست خود را باز میکنند و میگویند
که
به
۵ جای بدن
نباید دست زد.
گوش یکی از این ۵ جا ست.
۱۷۹
سنگ سخنگو
از غم پناه میبرم به شراب، به کتاب، به سکس، به خواب... از غم پناه میبرم به درد، به...
سگ سخنجو
غم نیست.
چیست؟
شاید
بی محتوایی و بی معنایی زندگی در اثر بیکاری و علافی در طوایل طبقاتی باشد
اعضای جوامع طبقاتی
به
زندگی توخالی، بی محتوا و بی معنای خود
با
وسایل مختلف
محتوا و معنای واهی و آنی (لحظه ای، موقتی) میبخشند.
یعنی
خرد خویش
را
بیهوش و مدهوش میسازند
یعنی
خرد اندیشنده خویش
را
از کار میاندازند تا دور از مزاحمت آن
نفس راحتی بکشند.
۱۸۰
سنگ سخنگو
عموی پزشک من رو بعد از شکنجه با ۵ تیر از پست شر در استان خراسان به قتل رسوند در دادگاهِ بعد از مرگش بیگناه شناخته شد و چون کسی که دستور قتلش رو داده بود مجتهد بود محاکمه نشد.... دادگاه گفت اشتباهی کشتند علی را جای قلی کشتند.
سگ سخن جو
در طویله جماران
جان آدمیان
پشیزی ارزش ندارد.
جانیان جماران
تنها هنری که دارند،
آدمکشی
با بهانه و بی بهانه
است.
به داد مردم ایران مگر هدا برسد
که
خدا
که
دیگر وجود ندارد.
ادامه دارد.
میم حجری
۱۸۱
سنگ سخنگو
من از کنار فحاش میگذرم، به قولی با خوک کشتی نمیگیرم و بلاک میکنم، تو دنیای حقیقی هم همینطورم، شما میخواید فحش رکیک بدید به خودتون ربط داره و به من چه اصلا ولی فحش دادن به نزدیکان اون آدم بخصوص مادر، مادر، مادر به هیچ عنوان تو کتم نمیره در یک کلام حال بهم زن میشید دوستا
سگ سخن جو
فحاشی
به دلیل خالی بودن کله از اندیشه
و
چنته از سخن است
۱۸۲
سنگ سخنگو
امام جمعه اصفهان
جامعه را برای زنانی که کشف حجاب میک نند
ناامن کنید.
سگ سخن جو
اولا
جامعه نیست
طویله است
ثانیا
طویله فقط برای اعضای طبقه حاکمه امن است و نه برای توده مردم
۱۸۳
سنگ سخنگو
نیاز دارم یکی عاشقانه دوسم داشته باشه و بهم محبت کنه ولی بهم دست هم نزنه.
سگ سخن جو
خدا گل را برای بو کردن آفریده است و نه فقط برای تماشا کردن و قربان صدقه اش رفتن.
نمیشود کسی را دوست داشت و به او دست نزد.
پیش شرط فرار از کسی
نفرت از او ست و نه عشق به او.
خود تو هم اگر کسی را دوست بداری به او دست که سهل است
حتی
لیس میزنی
۱۸۴
سنگ سخنگو
همیشه همیشه اینجوری بوده که تو یه رابطهای بودم طرف بهم گفته تو رابطه نیست بعد متوجه شدم یه رابطه عاشقانه با یکی دیگه داشته و با همون داره ازدواج میکنه. یا کلا عاشق یکی دیگه بوده. این موضوع انقدر اذیتم کرده که کمبود شدید دوست داشته شدن دارم. تقریبا همیشه هم قبلش تاکید داشتم روش
سگ سخن جو
ایراد تو این است
که
خودت
را
نه
آدم
بلکه کالا تصور میکنی.
آدم
سوبژکت است و نه اوبژکت.
آدم
اندیشنده و تصمیم گیرنده و جوینده و برگزیننده و دوست دارنده و نفرت ورزنده است.
تو
بهتر است قبل از هر کاری
آیینهای بخری
و
به
خودشناسی برسی
تا بی نیاز این این و آن شوی.
اشعار فروغ فرخزاد
را
بخوان:
نجات دهنده خود را در آیینه باید جست
و
نه
در علافان و عیاشان و الواطان
۱۸۵
سنگ سخنگو
بنظرتون اگه ترامپ بمیره چی میشه؟
سگ سخن جو
اگر کلفتی و یا نوکری در خانواده خرپولی بمیرد
چه میشود؟
سیاستمداران و دیگر کارمندان اقتصادی و سیاسی و نظامیو فرهنگی و مذهبی و غیره
مأموران طبقه حاکمه اند.
خمینی مرد،
چی شد؟
خمینی و خامنهای که کارهای نیستند.
طبقه حاکمه
همه کاره است
و
میتواند
تعویض کند
و
یا
حتی
اگر لازم دید
ترور کند.
حتی هیتلر را در اواخر عمرش میخواست ترور کند
ولی جای بمب تصادفا عوض شد و هیتلر بسان سید علی
فقط
یک دستش صدمه دید.
ادامه دارد.
تعداد صفحات : 0